سرزمینی که خیلی با حاله
بدو بدو 1 بار ببین عاشقش میشی
تاریخ : شنبه 7 مرداد 1391
نویسنده : writer

بذله گویی های شبکه های اجتماعی در هفته گذشته، چه آنهایی که متعلق به نویسنده های ناشناس بودند و چه آنهایی که اسم حقیقی و مجازی بر سر خود داشتند.

1) فقط اینجاست که هر کی می میره، فردا شبش کل فامیل خوابشو می بینن که تو یه باغ پر گل با یه لباس سفید بوده و گفته من جام خوبه

2) اصلا همون موقع که معلم اول ابتدایی مون اومد گفت: دستگاه فتوکپی خرابه برگه از دفترتون بکنید... باید حساب کار این سیستم آموزشی دستم می اومد.

3) وقتی یه زن نظر شما رو می پرسه، در واقع نمی خواد نظرتون رو بدونه فقط می خواد نظر خودش رو با یه صدای مردونه هم بشنوه

4) فردا اگه بگن مرغ شده کیلویی 100 هزار تومن، جوک های بیشتری می سازیم و کاریکاتورهای بیشتری می کشیم، همین.

5) می گن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیس

غلط کرده هر کی این حرفو زده! هر چی جلوتر می ری بهترش رو پیدا می کنی!

6) دیکتاتور اون بچه دو ساله است که 20 نفر مجبورند به خاطر او کارتون نگاه کنند!

7) چی می شد اگر تو گوگل سرچ می کردی «نیمه گم شده من»؛ بعد گوگل عکساشو واست می آورد!؟ این دانشمندا چه غلطی می کنن پس؟؟ دست بجونبونید دیگه پیر شدیم بابا

8) مرد در حالی که داشت روزنامه می خواند رو به زنش کرد و گفت: در روزنامه نوشته بررسی هایی که به عمل آمده نشان می دهد زن ها روزانه 30000 کله حرف می زنند در حالی که این میزان در مورد مردها فقط 15000 کلمه است.

زن گفت: علتش این است که ما باید هر چیز را دوبار تکرار کنیم تا مردها بفهمند.
مرد گفت: چی؟

9) اگر مریم، نازنین، عسل و رویا باهم بیرون بروند، همدیگر را مریم، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زد.

اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند همدیگر را گودزیلا، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد. شنیدم که میگما!

10) دوست دارم با یکی بشینم صحبت کنم، بعدش نگم کاش بهش نمی گفتم

11) اگر ما نسل سوخته ایم، فرزندانمان پدر سوخته اند؟

12) اینایی که با موبایل بهشون زنگ می زنی و یهو قطع می شه وسطش، بعد دوباره زنگ می زنی می بینی اشغاله، می فهمی اونداره تو رو می گیره، بعد یه کم صبر می کنی اون زنگ بزنه هیچ خبری نمی شه، می فهمی اون زنگ زده دیده اشغاله فهمیده تو داری زنگ می زنی، صبر کرده تو زنگ بزنی ... بعد تو دوباره زنگ می زنی می بینی اشغاله، می فهمی صبرش تموم شده و تصمیم گرفته خودش زنگ بزنه ... دوباره صبر می کنی و همینطوری این داستان ادامه داره.

خب لامصب می بینی که من زنگ زدم از اول! قطع شد صبر کن خودم می گیرم چرا رو اعصاب خودت و خودم رژه می ری؟

13) نانوایی ها بعد از هدفمند شدن:

سلام. به سیستم گویای نانوایی شاطر اکبر خوش آمدید؛ جهت اطلاع از قیمت نان عدد 1، ثبت نام خرید نان به صورت قسطی عدد 2، طرح های تشویقی رنگی عدد 3 و شرکت در قرعه کشی پنج نان رایگان در هفته عدد 4 را فشار دهید.

14) درد یعنی سرت به همون سنگی بخوره که به سینه می زدی

15) در مقابل دو گروه از آدم ها همیشه سکوت کردم: اونایی که بیش از حد معمول دوستشون دارم و اونایی که بیش از حد معمول بی شعور هستن

16) می خوام بدونم شما هم مثل من بعد از عمری که می خواین کمدتونو مرتب کنین اول با حوصله و عشق تک تک وسایلتونو با احترام ناز می کنین میارین بیرون بعد آخرا که حوصلتون سر رفت وحشیانه همه رو فرو می کنین تو کمد آخرش می بینین کمدتون بی نظم تر از اولش شده؟!

17) خوب یادمه که تا همین 5-4 سال پیش، داشتن سبیل و ابروهای اورجینال واسه دخترای دم بخت آپشن محسوب می شد!

18) ایرانی ها از قدیم با فناوری نانو آشنا بودند؛ نانوپنیر، نانوماست، نانوخرما

19) کی میگه آقایون احساسات ندارن؟ من خودمبارها و بارها دیدم احساس تشنگی کردن، شاید باورتون نشه ولی احساس گشنگی هم می کنن!

20) فقط اینجاست که مردم برای عبور از عرض یک خیابون یکطرفه باید دو طرفو نگاه کنن!

21) جایی خوندم که هیچ وقت زنتون رو به خاطر عیب هایی که داره سرزنش نکنید چون واسه همین عیب ها بوده که نتونسته نکبتی بهتر از شما رو پیدا کنه.

22) سال ها پس از گران شدن نان ... مادر به دختر: دختر لگد به بختت نزن! پسره نون خشکیه!

23) موافقید که تا شیش صبح بیدار موندن خیلی راحت تر از شیش صبح بیدار شدنه؟

24) افسر: خانم شما با سرعت غیرمجاز رانندگی می کردید

- خواهش می کنم بذارین برم، من معلم هستم الان کلاسم دیر می شه

افسر: معلم؟ یه عمر منتظر این روز بودم، حالا شروع کن هزار بار بنویس «من دیگه با سرعت غیرمجاز رانندگی نمی کنم!»

25) تو 15 سالگی: «ولم کنین»

تو 20 سالگی: «مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم»

تو 25 سالگی: «باید از این خونه بزنم بیرون»

تو 30 سالگی: «حق با شما بود»

تو 35 سالگی: «می خوام برم خونه پدر و مادرم»

تو 40 سالگی: «نمی خوام پدر و ماردم رو از دست بدم»

تو 70 سالگی: «من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن»

26) به یه نتیجه کلی رسیدم که بزرگترین پرورشگاه مار در سطح خاورمیانه، آستین بنده است

27) اگه می خواین از یه موزیک متنفر بشید، اون آهنگ رو بذارین آلارم از خواب بیدار شدنتون

28) می دونی اشکال زندگی واقعی چیه؟ اشکالش اینه که تو لحظات حساس موسیقی نداره!

29) به عمه ام گفتم نظرت چیه در مورد عمه بودنت؟
زل زد تو چشام و گفت: خیلی بی شعوری!

30) تا حالا دقت کردین وقتی برمی گردیم خونه ومی خوایم اون چیزی رو که جا گذاشتیم رو برداریم، با زانو و با زحمت زیاد می ریم تو خونه که فرش کثیف نشه ولی برگشتنش خسته می شیم با کفش از رو فرش رد می شیم؟

31) عکاس سر کلاس در آمده بود تا از بچه های کلاس عکس یادگاری بگیرد.معلم هم داشت همه بچه ها را تشویق می کرد که دور هم جمع شوند.

معلم گفت: ببینید چقدر قشنگه که سال ها بعد وقتی همه تون بزرگ شدید به این عکس نگاه کنید و بگویید: این احمده، الان دکتره یا اون مهرداده، الان وکیله، یکی از بچه ها از ته کلاس گفت: این هم آقا معلمه، الان مرده!

32) بالاخره خواهی فهمید که:

همیشه یک ذره حقیقت پشت هر «فقط یه شوخی بود» هست.

یک کم کنجکاوی پشت «همینطوری پرسیدم» هست.

قدری احساسات پشت «به من چه اصلا» هست.

مقداری خرد پشت «چه می دونم» هست.

و اندکی درد پشت «اشکالی نداره» هست.

33) اونایی که به بالا رفتن نمره شون بعد از اعتراض به نمرات امید دارن مثل همون هایی هستن که نصف شب می رن بالا پشت بوم و دنبال آرم پپسی می گردن!

34) یادش به خیر زمان مدرسه با بغل دستیمون که قهر می کردیم وسط میز یه خط می کشیدیم و می گفتیم: وسایلات از این خط اینورتر نیاد!

35) چند دروغ رایج:

کار که عار نیست!  


|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ : شنبه 7 مرداد 1391
نویسنده : writer

هوا رفته رفته گرم می شود و به اجبار آمپر می چسبانیم. آنهم چه چسباندنی!...

دود و دم هم که یار جدانشدنی گرما هستند از راه می رسند. البته کارشناسان معتقدند که دود و دم برای جلوگیری از اتلاف وقت جایی نمی روند و در سرما هم تشریف دارند. پس چاره چیست؟!

در این شرایط جوی و از شر گرما، پناه می بریم به کنار دریا. البته معمولا پدر دریا رضایت ندارد! خب برای سفر خارجی هم داشتن پاسپورت و اجازه پدر شرط است. پس چاره ای نمی ماند که به جای جنوب کشورهای خارجی برویم شمال خودمان.

اصلا همان بهتر که پدر دریا رضایت نداد... اینجوری ارز هم از مملکت خارج نمی شود و صد البته برای هر یورو دو هزار و پانصد چوق هم از جیب ما خارج نمی شود.

برای شروع حرکت باید چند کار را انجام داد:

اول – تهیه ماشین: گرچه برای شمال ماشین شاسی بلند فاز می دهد و خوراک دور دور است اما به نظر بنده مهمتر از ماشین در این موارد، سوخت ماشین است ... هر چه کمتر بسوزاند بهتر!

ماشین به روش های زیر تهیه می شود:

لیزینگ: در این روش ماشین مال شما می شود و ضامن شما اقساط را می پردازد..

تیزینگ: چون هنگام عقد قرارداد لیزینگ متوجه می شوید که کارمند دولت چه موجود کمیابی برای ضمانت شماست، روش تیزبازی و استفاده از ماشین دوستان وفامیل توصیه می شود.

پیچینگ: در این روش خودروی ابوی یا عموجان یا خان دایی، پیچانده می شود.

دوم – تهیه همراه: سفر به جماعت می چسبد، درست مثل آمپر در گرما! ... پس در اقدام بعدی، اولدور کردن دوستان بامرام، ضروری است. اگر دوستی کار داشت و همراهتان نشده، بهتر است دوراو را خط بکشید... دوست بی مرامی است.

سوم – مایحتاج سفر: از آنجایی که گردشگری به رونق مناطق توریستی کمک می کند، بهتر است مال خود را سفت بچسبید... بنابراین رفتن به رستوران و خوردن غذاهای محلی که از مالتان می کاهد را از برنامه حذف کنید. مگر کنسرو و غذاهای آماده چه عیبی دارد؟!...

پس پشت ماشین را پر کنید از اطعمه و اشربه (دقت کنید اشربه را درست جاساز کنید که در طول راه نریزد). البته به همراه کنسرو، داشتن «غذاهای سالم» مثل نان و پنیر لقمه شده در کیسه فریزر و یا ساندویچ تخم مرغ می تواند در کنار گاز پیک نیکی و فلاسک، صفای دیگری به مسیر بدهد.

 دقت کنید برای کم شدن مصرف سوختف ماشین باید سبک باشد پس با سرعت خوراکی ها را شیفت دیلیت کنید!... آشغالشان را هم از شوتینگ پنجره اتومیل به طبیعت هدیه کنید تا وزن ماشین کم شود... کم کردن وزن خودتان را هم در نظر داشته باشید.


چهارم – وسایل تفریحی: حیف است شمال بروید و اوقات فراغتتان را استراحت کنید... حتما توپ فوتبال، تور و توپ والیبال، بدمینتون، تنیس، پینگ پونگ، فریزبی،دارت، قلاب ماهیگیری، مایو و لوازم ورزشی را چنان با خود ببرید که روزی بیست و چهار ساعت برای عرق ریختن کم بیاورید.

پنجم – وسایل مورد نظر: منقل، سیخ و ذغال خوب به همراه نفت، همواره برای اهل دل پر از خاطرات است، پس بشتابید... البته برای به سیخ زدن جوجه کباب زعفرانی مغز پخت!

ششم - اسکان: بالاخره بعد از این همه فعالیت باید کمی بخوابید، پس به فکر جا باشید. مکان در شمال به چند قسم است:

ویلای شخصی: آخر رفاه و ته کلاس است، ولو به قیمت تخریب شالیزارها

ویلای استیجاری: این ویلاها موقتا با امکانات رفاهی موقت از کنار جاده قابل دسترسی است.

ویلای استحقاقی: ویلایی که به جبران حقوق کم از طرف ادارات به صورت منت در اختیار کارمندان قرار می گیرد.

ویلای استحبابی: ویلای دوستان و احباب که در صورت رفتن به آن، شما کارگر ونظافتچی میزبان خواهید شد.

ماشین: ویلای پرتابل و منقول

پارک: فضاهای سبز شهری در خطه سبز شمال از این سر تا اون سر همه برای اسکان مناسبند... در این حالت، شب ها روشن نگاه داشتن آتش و سوزاندن آتش برای جلوگیری از حمله احتمالی درندگان صفای خاصی دارد.

هفتم – رفتن کنار دریا: کنار دریا رفتن با اذن بزرگترها، آدابی دارد که چند نکته اصلیش را یادآور می شویم:

درآوردن سنگ از ته دریا و یا مسابقه شنا تا خط مرزی و سهم روسیه از خزر

کشتی کج آقایان در آب که برای خانم ها رشته واترپلو جایگزین می شود.

حمام آفتاب که در کنار بوی سیر، شاهد مدعای سفر شمالند.

تیوپ سواری برای افراد زیر خط غرق! ... مخصوص کسانی که شنا بلد نیستند.

خاکبازی، که البته بهتر است دل به کار دهید و قلعه شنی را بچسبید... البته زنده به گور کردن خود و دوستان هم بخشی از خاکبازی محسوب می شود.

هشتم – ثبت خاطرات: عکاسی به هر شکل از سفر و انتشار عمومی آن در صفحات مجازی پایگاه های اجتماعی اینترنت، برای سوزاندن دل دوستان مجازی و اعلام خوشی مفرط از اوجب واجبات است.

 


|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ : جمعه 6 مرداد 1391
نویسنده : writer


غلط نامه کدخدا!













3 دا و 30 ما = صدا و سیما!








اینجوری که بوش میــاد!!





















R تو روز= آرتوروز!





4 تا Sad(غمگین)= 400





آل (آل پاچینو) و چه (چه گوارا) = آلوچه!





گچ car= گچکار





پپه + رونی = پیتزا پپرونی







3 ریال = سریال!




موهای زائد(ایمون زاید)





گونه های نادر!




 


|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
موضوعات مرتبط: طنز و با حال , ,
برچسب‌ها: کد خدا , لغت نامه , ,
تاریخ : پنج شنبه 5 مرداد 1391
نویسنده : writer

- تا حالا دقت کردین تا تقویم سال جدید می گیریم اولین چیزی که می بینیم تاریخ تولدمونه که ببینیم چند شنبه میشه!

- تا حالا دقت کردین خارجیا تو آسانسور همه رو به در آسانسور وایمیسن ولی ما ایرانی ها رو به هم!

- تا حالا دقت کردین مامانا بعضی وسایلشون رو یه جاهایی قایم میکنن که اگه 10 تا گروه تجسس هم بیاد نمی تونن پیداش کنن!

- تا حالا دقت کردین وقتی برمی گردیم خونه و می خوایم اون چیزی رو که جا گذاشتیم رو برداریم، با زانو و با زحمت زیاد می ریم تو خونه که فرش کثیف نشه ولی برگشتنش خسته می شیم با کفش از رو فرش رد می شیم!

- تا حالا دقت کردین وقتی برای امتحان یک کاری انجام میدین خوب درمیاد اما وقتی که موقع انجام همون کار برای مقصود اصلی می رسه همه چی خراب می شه.

- تا حالا دقت کردین هر چی کنترل تلویزیون از دسترس دورتره، برنامه در حال پخش جذابتره!

- تا حالا دقت کردین بعضی ها هستن که وقتی میشینن تو ماشین حاضرن 45 دقیقه کمربند ایمنی رو بگیرن تو دستشون، ولی قفلش رو جا نندازن! کلا چه آدمای صبوری، خسته نباشن.

- تا حالا دقت کردین یک ساعت مونده به امتحان به این فکر میفتیم که اگه فقط یه کم زودتر می خوندیمش 20 میشدیم؛ چه راحت بود!

- تا حالا دقت کردین «موفق باشید» های استاد آخر برگه امتحان، جواب همون «خسته نباشید» هایی هستش که وسط درس دادنش می گفتیم!

- تا حالا دقت کردین ده درصد آخر باتری گوشی چه با برکته !!

- تا حالا دقت کردین تو مدرسه و دانشگاه همیشه کلاسای دیگه زودتر از کلاسی که ما توشیم تعطیل میشن؟ چرا؟؟

- تا حالا دقت کردین هرکی پراید داره میخواد بفروشه ۲۰۶ بگیره !

- تا حالا دقّت کردین هر از گاهی که حوصله ندارین یه آهنگ شاد تو سرتون واسه خودش Play میشه ؟ دست بردار هم نیست !

 

- تا حالا دقت کردین ۹ ماهی که تو شکمِ مامانمون هستیم، جزء سنمون حساب نمیشه ؟!

- تا حالا دقت کردین همه مجری های صدا و سیما دوست دارن بیشتر در خدمت مهمان برنامه باشن اما وقت برنامه این اجازه رو بهشون نمیده ؟

- تا حالا دقت کردین بعضی حرفارو هر چقدم بقیه بگن , تا خودت تجربه نکنی و به غلط کردن نیفتی باور نمی کنی !

- تا حالا دقت کردین وقتی یه آهنگ قدیمی‌ گوش میدیم، به جایی‌ اینکه به خود آهنگ گوش بدیم به خاطره‌هایی‌ که با آهنگ داشتیم فکر می کنیم !

- تا حالا دقت کردین اونقدر که پراید جون ایرانی هارو گرفت اسکندر مقدونی و چنگیز خان نگرفتن ؟!

- تا حالا دقت کردین وقتییه نفر شمارو دعوت به دیدن یه فیلمی که قبلا خودش دیده میکنه تو مدت فیلم یه جوری نگاتون میکنه که انگار خودش فیلمو ساخته ؟!


|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ : پنج شنبه 5 مرداد 1391
نویسنده : writer

يك مرد چيني حباب‌هاي شيشه‌اي را بدون اينكه آسيبي به خود وارد كند، مي‌جود.

«ژانگ يوجيان» در هنرنمايي كه در سال 2010 ميلادي از خود به نمايش گذاشت دو حباب شيشه‌اي خورده است.


مردم چين به دليل سليقه خاصي كه در خوردن موادخوراكي غيرمعمول دارند، مشهور هستند اما جويدن شيشه قابل باور نيست.


گفته شده است «ژانگ» كه در خوردن شيشه فرد با تجربه‌اي است، توانست پيش از اين ركورد خوردن سه حباب شيشه‌اي را در مدت 120 ثانيه بدست آورد.     

 


|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ : پنج شنبه 5 مرداد 1391
نویسنده : writer

هر روز مسابقه های مختلفی در گوشه و کنار دنیا برگزار می شود؛ مسابقه هایی که افراد زیادی را برای تماشا و تشویق به محل برگزاری می کشاند. از مسابقات پرطرفدار فوتبال گرفته تا مسابقه های گاوبازی و اتومبیلرانی. اما بهتر است بدانید که به جز این مسابقه های معمولی، مسابقه های عجیب و غریب زیادی هم در نقاط مختلف دنیا برگزار می شوند که برای خودشان قوانین و رسم و رسوم خاصی دارند و حتی طرفداران زیادی هم پیدا کرده اند. مسابقاتی که در آنها هیجان و خلاقیت حرف اول را می زند!

زورآزمایی با گوش



زورآزمایی با گوش از جمله مسابقات عجیبی است که در آن قدرت گوش ها به آزمایش گذاشته می شود. زورآزمایی با گوش یکی از بازی های قدیمی به شمار می رود که امروزه طرفداران بسیاری دارد و مسابقات رسمی آن برگزار می شود. در این بازی بازیکنان باید روبروی هم بنشینند و سپس پاهای خود را به هم قفل کنند.


دلیل قفل کردن پاها به هم این است که طنابی را از یک گوش بازیکن به گوش طرف مقابل او می اندازند و آنها باید با سر، طناب را تا جایی که می توانند بکشند بدون اینکه از یک فاصله مشخص خود را عقب تر بکشانند. دو بازیکن آنقدر طناب را می کشند تا بالاخره طناب از گوش یک نفر در برود یا بازیکن شکست را بپذیرد.
هرچند این بازی هیجان انگیز به نظر می رسد اما این بازی برای گوش آسیب های جدی به همراه دارد و حتی گاهی اوقات صدمه وارد شده به غضروف گوش به هیچ عنوان درمان نمی شود.



مسابقات قهرمانی کشتی انگشت


کشتی انگشت در قرن هفدهم مسابقه ای بود که مردم باواریا برای به رخ کشیدن قدرت خود برپا می کردند. با گذشت زمان این مسابقه طرفداران بیشتری پیدا کرد و حالا صدها مرد قوی به این منطقه از آلمان می روند تا در مسابقات قهرمانی سالانه کشتی انگشت شرکت کنند.

کشتی انگشت از مسابقات عجیبی است که فقط در منطقه باواریای آلمان برگزار می شود و برای همین است که شاید کمتر کسی درباره این مسابقه دیدنی، شنیده باشد. شاید در نگاه بسیاری این مسابقه فقط جنبه تفریحی داشته باشد اما برای شرکت کنندگان، شرکت در این مسابقه بسیار مهم است. زیرا با قهرمان شدن، قوی تر بودن خود را ثابت می کنند.

در سی و پنجمین سال برگزاری مسابقات کشتی انگشت که در باواریا برگزار شد 156 شرکت کننده با یکدیگر به رقابت پرداختند. قانون این مسابقه بسیار ساده و جالب است. دو حریف که معمولا مرد هستند روی دو صندلی روبروی هم که یک میز چوبی بین آنها وجود دارد می نشینند.

آنها دست های خود را روی میز می گذارند و انگشت وسط خود را داخل یک تصمه بیضی شکل می کنند. وقتی آنها در موقعیت مناسب قرار گرفتند منتظر اجازه داور برای شروع مسابقه می مانند و وقتی داور علامت می دهد هر یک با تمام قدرت شروع به کشیدن تسمه آن هم فقط با قدرت انگشت وسط خود می کند.

فرد باید آنقدر تسمه را بکشد تا حریف را به روی میز بکشاند و مسابقه را ببرد. در این مسابقه فرد می تواند فقط از یک انگشت خود استفاده کند که معمولا بیشتر افراد انگشت وسط را به دلیل قدرت بیشتری که دارد ترجیح می دهند. هر چند این مسابقه چندان رسمی به نظر نمی رسد اما افرادی که مایل به شرکت در آن هستند یک سال تمام با تمرین کردن، خودرا برای مسابقات قهرمانی آماده می کنند.

بعضی ها برای تمرین، تعادل خود را روی یک انگشت حفظ می کنند و بعضی دیگر هم به توپ تنیس با یک انگشت ضربه می زنند. سال 2012 مسابقات قهرمانی کشتی انگشت در 9 گروه مختلف برگزار شد و از همه بیشتر گروه سنگین وزن ها طرفدار داشت که 400 تماشاچی در محل برگزاری مسابقه حاضر شدند.



کشتی با شست در رینگ





کشتی با شست آن هم در رینگ یکی دیگر از عجیب ترین مسابقاتی است که طرفداران بسیاری دارد. همانطور که از نام این مسابقه پیداست برای انجام آن به یک رینگ احتیاج است. رینگ بسیار کوچکی که فضایی به اندازه دو انگشت دارد. در این مسابقه دو شرکت کننده انگشتان شست خود را از جای مخصوصی که در رینگ وجود دارد داخل آن می کنند.


هر یک از شرکت کننده ها می بایست با قدرت شست خود حریف را از پای درآورد و آن را در رینگ به خاک بمالد. در تمام این مدت یک داور ناظر بازی است تا دست برنده را بالا ببرد. البته گاهی اوقات در این مسابقه سه نفر هم می توانند با یکدیگر مبارزه کنند که در این بازی شرکت کننده ای که شست او به خاک مالیده نشود و آخرین نفر باقی بماند برنده میدان است.

.

نکته جالب در این است که پیش از آغاز مسابقه شرکت کننده ها شست های خودرا گرم می کنند تا مبادا رگ به رگ شود. این مسابقه قانون مخصوص خود را دارد و هیچ خشونتی نباید صورت بگیرد. شعار برگزارکنندگان مسابقه این است که ما رقابت می کنیم اما با یکدیگر دعوا نداریم. برای همین شرکت کنندگان می بایست تا جایی که می توانند دستان خود را بی حرکت نگه دارند و همچنین اجازه ندارند هیچ نوع کرم یا روغنی را به دستشان بمالند. البته گاهی اوقات این مسابقه بدون رینگ هم برپا می شود که اجرای آن مراحل خاص خود را دارد.



به تاخت با گاو


گاودانی مسابقه هیجان انگیزی است که هر سال در پاکستان برگزار می شود و حدود 50 سال از عمر آن می گذرد. در این مسابقه نزدیک به 40 تا 50 گاو شرکت داده می شوند.

هر گاه صحبت از مسابقات گاودانی می شود صدها نفر برای تماشای این مسابقه دور هم جمع می شوند. شرکت کنندگان این مسابقه می بایست مقابل خط شروع صف بکشند و با آغاز مسابقه، طنابی را در دست بگیرند تا بتوانند گاوهای عصبانی را که این طناب را می کشند کنترل کنند.

با شروع مسابقه، تماشاچی ها از دور شاهد دویدن دو گاو خشمگین هستند. کمی که بیشتر دقت کنند مردی را می بینند که طناب به دست روی سطحی صاف مانند تخته چوب یا فلزی که قابل سر خوردن روی زمین باشد ایستاده است و با طنابی که به گردن گاوها متصل است سعی می کند تعادلش را حفظ کند.

فردی که طناب در دست دارد می بایست علاوه بر اینکه مراقب باشد به اطراف پرتاب نشود، گاوها را مهار کند و مسیر را نیز به آنها نشان دهد و همین باعث می شود تا این مسابقه دیدنی تر و هیجان انگیزتر شود. مسیر این مسابقه هیجان انگیز 350 متر است که البته در تمام طول این مسیر گاوها می بایست به خوبی کنترل شوند تا به خط پایان که ستون هایی به فاصله 10 متر از یکدیگر است برسند و از آن عبور کنند. به برنده این مسابقه هزار دلار جایزه داده می شود و برای فرد برنده، پیروزی در مسابقه گاودانی افتخار بزرگی محسوب می شود.



مشت، لگد، هل


«فوت براول» یکی از مسابقات جنجالی است که از اواخر دهه 1980 در استرالیا به وجود آمد. این مسابقه در ابتدا برای تمرین دادن افرادی که علاقه مند به هنرهای رزمی بودند استفاده می شد اما با وجود خشونت آمیز بودن این مسابقه، به نظر می رسد که با گذشت زمان این بازی طرفداران بیشتری پیدا کرده و به زودی تبدیل به یکی از مسابقات بین المللی خواهد شد.

در فوت براول شرکت کنندگان هر یک از تیم ها در مسابقه می بایست برای تیم خود امتیاز به دست آورد و در یک مرحله برنده میدان شود. اصلی ترین هدف بازیکان وارد کردن توپ به داخل دروازه و کسب امتیاز بیشتر نسبت به حریف است. در این مسابقه هنرهای رزمی با فوتبال، راگبی و حتی هاکی روی یخ آمیخته شده است. تاریخچه این مسابقه عجیب به دهه 80 برمی گردد.

در آن زمان گلن پارملی مربی هنرهای رزمی به فکر افتاد تا برای آموزش شاگردانش یک راه تمرینی بهتر و واقعی تری پیدا کند و به این ترتیب فوت براول را به وجود آورد. روزهای نخست فوت براول فقط در سالن های کلیسا بازی می شد زیرا در آنجا در بزرگ کلیسا به عنوان یک دروازه و میز بزرگ دعا هم دروازه دیگر در نظر گرفته می شد.

جالب است که اولین توپ مسابقه فوت براول لباس ورزشی مچاله شده بود که با یک کمربند آن را بسته بودند تا باز نشود و در بیشتر بازی ها بازیکنان هیچ پوشش حفاظتی نداشتند.

با وجود اینکه در روزهای نخست این بازی تجهیزات ایمنی بازیکنان کم بود و جنبه های خشونت آمیز این ورزش زیاد، اما پارملی متوجه شد که بازیکنان زیاد دچار آسیب دیدگی نمی شوند و همه اینها به خاطر قوانین سختی بود که بر این بازی حاکم بود.

از دهه 80 تاکنون فوت براول راه طولانی را پیموده است. این بازی بین دو تیم که شامل پنج بازیکن است در حضور دو داور برگزار می شود. هر یک از بازیکنان می بایست کلاه ایمنی و جلیقه بپوشند تا در برابر ضربه ها آسیبی به آنها وارد نشود.

با شروع مسابقه توپ مانند بازی بسکتبال توسط داور به هوا انداخته می شود و بازیکنان در طول بازی اجازه دارند به یکدیگر لگد و مشت بزنند و حتی برای گرفتن توپ و جمع کردن امتیاز می توانند حریف را هل بدهند و به زمین بیندازند.



نبرد با انگشتان پا



مسابقه قهرمانی کشتی با شست پا از مسابقه های عجیبی است که معمولا در آخر هفته ها در بعضی از شهرهای انگلیس برگزار می شود. 14 سال از برپایی این مسابقه می گذرد و در آن شرکت کنندگان انگشتان پای خود را به هم حلقه می کنند و می بایست با قدرت شست پا یکدیگر را شکست دهند.

هر داوطلبی که قصد شرکت در این مسابقه را داشته باشد ابتدا پاهای او از نظر بهداشت مورد آزمایش قرار می گیرد و پس از تایید تمیز بودن پا، دو رقیب روبروی هم می نشینند و انگشت پای خود را به هم حلقه می کنند و هر یک سعی می کند تا با فشار بیشتر پای حریف را به عقب براند.


مسابقه نبرد با انگشت پا هر روز طرفداران بیشتری پیدا می کند و در سال های اخیر افراد بسیاری از سراسر جهان از جمله آمریکا و استرالیا برای شرکت در مسابقات قهرمانی راهی انگلیس شده اند. برنده این مسابقه با رأی داورها انتخاب می شود و یک نشان افتخار به رسم یادبود به او اهدا می شود.


|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : پنج شنبه 5 مرداد 1391
نویسنده : writer

ساحلی که در این تصاویر می بینید شاید یکی از جالب ترین سواحل دنیا باشد. این ساحل که در جزیره سینت مارتین واقع شده است، هر روز شاهد پرواز هواپیماها درست از بالای سر مردمی است که در ساحل حضور دارند. هواپیماهای در حال فرود در فاصله ای بسیار نزدیک به ساحل حرکت می کنند. این ساحل یکی از معدود مکان هایی است که در آن افراد می توانند به راحتی صحنه فرود هواپیما را تماشا کنند. در واقع تماشای هواپیماها یکی از فعالیت های موردعلاقه بازدیدکنندگان است.

البته این امر خطراتی را نیز در بر دارد، چراکه نیروی حاصل از حرکت هواپیما می تواند افراد را به این سو و آن سو پرتاب کند. همین طور ایجاد امواج عظیم هنگام عبور هواپیما می تواند خطرناک باشد. علیرغم هشدارهای حکومت محلی مبنی بر خطراتی که در این ساحل وجود دارد، این ساحل به دلیل امکان تماشای فرود هواپیماها شهرت بسیار یافته است.








|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ : چهار شنبه 4 مرداد 1391
نویسنده : writer

لی لی، گاوی که مدتی پیش با 2 پای اضافه متولد شده بود، زیر تیغ جراحی رفته و پاهای اضافه از بدنش جدا شده اند. دامپزشکان می گویند این عمل جراحی خطرناک بوده ولی لی لی آن را با موفقیت پشت سر گذاشته است. حالا لی لی خوب و سرحال است و میخواهد به یک زندگی عادی برگردد.

لی لی در چهاردهم فوریه در سوئیس به دنیا آمد و با داشتن 2 پای اضافه که به شانه اش چسبیده بودند توجه دامپزشکان را به خود جلب کرد. در ابتدا هیچ کس به زنده ماندن او امیدوار نبود، ولی لی لی بعدها خلاف این نظر را ثابت کرد. او پرانرژی و فعال بود و مثل بقیه گوساله های جوان غذا می خورد و بازی می کرد.




 


|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : چهار شنبه 4 مرداد 1391
نویسنده : writer




|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
برچسب‌ها: محسن قرائتی , عکس , تصویر , ,
تاریخ : سه شنبه 3 مرداد 1391
نویسنده : writer

- خداوند مردان را نیرومندتر آفریده است اما نه لزوما باهوشتر. او به زنان فراست و زنانگی داده است و اگر این دو با هم خوب به کار روند می تواند مغز هر مردی را که تا به حال دیده ام مختل کند.

- زنان از مردان عاقلترند. چون کمتر می دانند و بیشتر می فهمند. جیمز تربر

- مردها همه مانند هم هستند فقط چهره هایشان با هم فرق دارد تا بتوان آنها را از هم تشخیص داد.

- یک مرد عبارت است از کلیه ادا و اطوارهای گذشته و امروزش. الکسی کارلایل

- اگر زنان در مورد شخصیت مردان کمی نکته سنج باشند، هیچگاه تن به ازدواج نخواهند داد. جورج برناردشاو

- بنی اسراییل 40 سال در بیابان سرگردان بودند ... مردها حتی در آن زمان هم مسیر را نمی پرسیدند! ناشناس

- عوض کردن شوهر فقط عوض کردن مشکل است. کاتلین نوریس

- مرد نثر آفرینش است و زن شعر آن. ناپلئون

- بسیاری از مردان باهوش زن کودنی دارند اما به ندرت زن باهوشی پیدا می شود که شوهر کودنی داشته باشد. اریکا یونگ

- هر زنی برای شناخت مردان کافیست یکی از آنها را خوب بشناسد ولی یک مرد حتی اگر با تمام زن ها آشنا باشد یکی از آنها را هم خوب نمی شناسد. هلن رولند

- همه مردها بد نیستند. بدتر و بدترین هم دارند!

- در طول تاریخ نمی توانید مردی را بیابید که اسیر زن نشده باشد. ضرب المثل هندی

- مامانم به من گفت: تنها دلیل وجود مردها برای چمن زنی و پنچرگیری اتومبیل است. تیم آلن

- افکار مردان اوج می گیرد و بالا می رود؛ همسطح زنانی که با آنها معاشرت می کنند. الکساندر دوما

- بهترین مردان بزرگ، همواره بدترین شوهرانند. کریستوفر مارلو

- مردی بزرگ است که معایبش قابل شمارش باشد. ضرب المثل آمریکایی

- اگر می خواهی فقط حرف کاری زده شود از مرد بخواه و اگر می خواهی آن کار انجام شود از زن بخواه. مارگارت تاچر

- اگر در دنیا یک زن بد باشد همه مردها تصور می کنند زن آنهاست. ضرب المثل روسی

 


|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
برچسب‌ها: جنگ خانم ها با آقایان , طنز , ,
آخرین مطالب

/
مراقب باشید تو این جنگل مطالب گم نشید.این یه عکس از سرزمینمونه. اینجارو به دوستاتون معرفی کنید. محمد حسین حیدری فرد اهل زنجان محله ی انصاریه در خدمتتونم.:)