سرزمینی که خیلی با حاله
بدو بدو 1 بار ببین عاشقش میشی
تاریخ : پنج شنبه 18 خرداد 1391
نویسنده : writer


غلط نامه کدخدا!



سلام از ماست!





بی باک!









رباط کریم!









سنجاقک!





زیر آب زن = زیراب زن




بهینه!





میگ میگ!









ویتامین!





گل پای گان (Gun) = گلپایگان





ذولفنون!








 


|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ : پنج شنبه 18 خرداد 1391
نویسنده : writer

|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ : پنج شنبه 18 خرداد 1391
نویسنده : writer


تفاوت روز زن و روز مرد تو یک نگاه!


|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ : چهار شنبه 17 خرداد 1391
نویسنده : writer

اگه تونستی سربازا رو تو عکس پیدا کنی!

به تصویر زیر دقت کنید.دو سرباز تو این تصویر وجود دارن.آیا می تونید پیداشون کنید؟!









بیشتر دقت کن!







ایناهاشن!



به این میگن استتار!
 


|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ : چهار شنبه 17 خرداد 1391
نویسنده : writer

 در آخرین ساعات 16 خرداد ماه، بسیاری از مردم ایران، به پشت بام ها شتافتند تا تبلیغ پپسی کولا بر روی ماه را مشاهده کنند ، ولی این مورد ، در کمال تاسف ، دروغی شرم اور بود و چنین چیزی از اساس وجود نداشت!

 گزارش ها حکایت از آن دارد که صدهاز هزار نفر از مردم ایران ، راس ساعت 10 و نیم امشب با حضور بر پشت بام ها، دقایق طولانی به ماه خیره شدند تا شاید تبلیغ پپسی را روی ماه ببینند!


این در حالی است که گروهی از مردم همان دقایق نخست، پشت بام را ترک کردند و به دروغ بودن این خبر، پی بردند، اما بسیاری نیز تا لحظاتی پیش، به ماه خیره شده بودند!

نکته عجیب تر آنکه، گروهی دیگری از مردم تا این لحظه از نیمه شب (1 بامداد) با طرح این مسئله که "ایران با کشورهای غربی، تفاوت زمانی دارند" همچنان به ماه خیره شده اند!

قابل ذکر است، این خبر که ابتدا توسط سایت های بی هویت و پس از آن توسط خبرگزاری ایسنا مخابره شده است، با اعتراض گسترده صدها هزار مردمی مواجه شده که دقایق طولانی از وقت خویش را صرف تماشای این پدیده ی عجیب کردند!

گرچه احتمال وقوع چنین اتفاقی در دنیای مدرن کم نیست و برخی نیز معتقدند این طرح تحقیقاتی، طی آینده ای نزدیک اجرایی می شود، اما اینکه چگونه این خبر طی مدتی کوتاه به خبر نخست تبدیل شد و حتی برخی از زمان دقیق وقوع این حادثه خبر دادند ، خود ماجرایی دیگر دارد.

دروغ بود!

در همین حال، یک شوخی‌پرداز رسانه‌ای ایرانی، ماجرای پروژه تبلیغاتی تاباندن لوگوی پپسی روی کره ماه را شایعه خواند و دست داشتن در آن را رد کرد.

وی که پیشتر شایعه‌هایی چون کج شدن برج میلاد و سمند طلایی را منتشر کرده، در وبلاگ شخصی خود نوشت: «به خاطر تماس‌ها و پیغام‌هایی که در چند روز گذشته دریافت کردم، کلافه شده‌ام.

 برخی انتشار شایعه تاباندن لوگوی کمپانی آمریکایی پپسی روی سطح کره ماه را به من نسبت می‌‌دهند و گروهی هم می‌گویند: چون ملت سر کار رفته‌اند، بهتر است اعلام کنی که یک شایعه بوده، هرچند نقشی در آن نداشتی».


او با تاکید بر این که قرار نیست لوگوی پپسی یا هیچ شرکت دیگری روی کره ماه قابل تماشا باشد، اشاره داشته: «این ماجرا یک شایعه بود. خواهش می‌کنم در خانه‌هایتان بمانید و به زندگی خود ادامه دهید. من هم در این ماجرا هیچ نقشی نداشتم، ندارم و نخواهم داشت. پس ماجرای خیالی پپسی و ماه را رها کنید».

زودباوری ملت ایران و غلوهای کم نظیر / منبع خبر چه کسی بود؟

در این مورد ذکر دو نکته ضروری است، نخست زودباوری مردم ایران و علاقه به شنبدن اخبار باورنکردنی، مسئله ایست که از دیرباز در ایرانیان دیده می شده و پس از ظهور تکنولوژی، جدی تر شده است.

زودباوری و بزرگ جلوه دادن یک دروغ، تا جایی پیش رفته که سایت ایسنا که منبع اصلی خبرش (نه رویترز و نه آسوشیتدپرس) بلکه مدیرگروه روابط عمومی دانشگاه جامع علمی کاربردی واحد فرهنگ و هنر کرمانشاه، است!!

این شخصیت در این گفت و گو، چنان به ادعایی چنین وسعت داده و به حدی غلوهای عجیب و غرب و بافته های پیچیده به زبان آورده که باورش بسیار مشکل است، او گفته است: یقینا ماه متعلق به همه مردم روی زمین است، اما آیا یک شرکت با نهایت خودخواهی چنین حقی دارد که لوگوی خود را بر روی ماه قرار دهد؟

او در پایان، اوج اظهارنظرش را با اعتراض به پپسی به پایان می برد: یک شرکت با نهایت خودخواهی چنین حقی دارد که لوگوی خود را بر روی ماه قرار دهد؟!

از سوی دیگر، تئوریسین های چنین دروغ نادرستی، تبلیغی چنین شگفت انگیز را برای "پپسی کولا" کرده اند و جا دارد حداقل دستخوشی اندک از پپسی بگیرند!

در این مورد، خوب است مسئولین امر با پیگیری مشخص کند که چه کسانی، پشت پرده این "سرکاری عظیم" بودند و چنین دروغ شرم آوری را رواج دادند؟       

 


|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ : سه شنبه 16 خرداد 1391
نویسنده : writer


غلط نامه کدخدا!


آش + تی(Tea)=آشتی!



آبیـدال!





موسیر!




پله(PELE) برقی!=پلّه برقی





سرسام!





قندهار!





دِل(ِِDELL) شده گان(GUN)= دلشدگان!









سر رسید!





شنی سل(Cell)= شنیسل!









شستشوی مغزی!




سی دی رام!





سیاست!





کتک!





باربی!




|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ : سه شنبه 16 خرداد 1391
نویسنده : writer

*اعتراف می کنم یه بار تو ابتدایی املا را 11 گرفتم. خانواده باید زیر برگه را امضا می کردن و ما نشون معلم می دادیم. من هم نمی خواستم همین زیر برگه را با دست خط بچگانه خودم امضا کردم زیرشم نوشتم... ملاهزه شد...

*اعتراف می کنم بچه که بودم تو دیکته مردود می شدم و برگه دیکته رو زیر فرش قایم می کردم. مامانم هم پیداش می کرد و تنبیه می شدم. بعدش من باز دیکته کم می شدم و می بردم زیر فرش قایم می کردم. نمیدونم یا خیلی دوست داشتم کتک بخورم یا اینقدر خنگ بودم که فکر می کردم دفعه قبل هم که مادرم پیداش کرد اتفاقی بوده.

*اعتراف می کنم دوران طفولیت یکی از بازی های من و داداشم این بود. یه پتو مینداختیم وسط خونه، می نشستیم توش، یه مگس کشم برمی داشتیم پارو می زدیم، بعد فکر می کردم الان تو مدیترانه ایم. تازه غرق هم می شدیم.

*اعتراف می کنم کلا آدمی نظیف و بهداشتی هستم. روزی 20 دفعه دستام رو می شورم اما خیلی به حله موله اعتقاد ندارم. اون لذتی که تو خشک کردن دست ها با پشت و شلوار و آستین پیرهن هست تو حوله لطیف نیست!

*اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردم چای قندپهلو هم مث سینه پهلو یه مریضیه.

*اعتراف می کنم تو 10 سالگی یه نامه واسه لینچان نوشتم که هوسانیانگ رو نگیره، بیاد با من ازدواج کنه. آدرسشم این بود خارج لیان شامپو... بعد که می خواستم پستش کنم مامانم پیداش کرد. من هم از دست مامانم قاپیدمش و جلوش عین بزغاله جویدمش و قورتش دادم. انگار که سند محرمانه طبقه بندی شده ام آی 6 بود...

*اعتراف می کنم یکی از چالش های بزرگی که در کودکی فراروی من بود و باهاش درگیر بودم این بود که چه جوری «فریبرز عرب نیا» و «ابوالفضل پورعرب» رو از هم تفکیک کنم!

*اعتراف می کنم یکی از دغدغه های دوران کودکی من این بود که «نخ» وسط نبات چی کار می کنه آخه؟!

*اعتراف می کنم یکی از سرگرمی های پلید من اینه که توی جمع هدفون می زارم گوشم. آهنگ پلی نمی کنم. بعد گوش می کنم ببینم بقیه را جع به من چی می گن...

*اعتراف می کنم توی دستشویی نشسته بودم که از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت سلام حالت خوبه؟ من اصلا عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش. اما نمی دونم اون روز چم شده بود که پاسخ واقعا خجالت آوری دادم. بد نیستم. بعدش اون پرسید: خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟ با خودم گفتم، این دیگه چه سوالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم. برای همین گفتم: اه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا می گذشتم. وقتی سوال بعدیش رو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم.

پرسید: «منم می تونم بیام طرفت؟» سوال کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مودب باشم و با حفظ احترام صحبت مون رو تموم کنم، مناسب تره، به خاطر همین بهش گفتم: نه الان یکم سرم شلوغه! یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت: «ببین، من بعدا باهات تماس می گیرم. یه احمق داخل دستشویی بغلی همش داره به همه سوال های من جواب میده.»

 


|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ : دو شنبه 15 خرداد 1391
نویسنده : writer

- گمونم اسب سفید شاهزاده منو کشتن و باهاش سوسیس درست کردن وگرنه امکان نداشت اینقده دیر کنه 2- می گن پول چرک کف دسته؛ دست ما هم که کلا آنتی باکتریال!

3- مدرسه: سه سیب داریم، دو تای دیگر از علی می گیریم، حالا چندتا سیب داریم؟

مشق شب: اگر یک هندوانه سه کیلویی را بین پنج نفر تقسیم کنیم به هر یک چه مقدار می رسد؟

امتحان: علی 12 موز دارد، قطار او هفت دقیقه تاخیر دارد، وزن خورشید را حساب کنید!

4- ترمینال همون ترمینال اما رفتن کجا و اومدن کجا

5- حتی مزخرف ترین چیزهای ممکن بعدها به خاطره های شیرین تبدیل میشن

مثلا صدای مودم دایل آپ موقع کانکت شدن

6- ملت فکر می کنن در اتاقای ما، مثه در یخچال خود به خود بسته میشه. پشت سرشون نمیبندنش

7- هرکس به طریقی دل ما می شکند! اما تو خیلی خلاقیت به خرج دادی، آفرین.

8- اوضاع اونقدر عجیبه که هرکی از هر دهه ای هست فکر می کنه جزو نسل سوخته است!

9- بعضی وقتا دلم واسه مامانم می سوزه وقتی میان تو اتاقم و غرق دنیای مجازی میشم و اون تنها نشسته تلویزیون می بینه. چه نسل بی عاطفه ای شدیم ما

10- همیشه دود سیگار به سمتی میره که نمی خوای، دقیقا مثه مسیر زندگی ما...

11- ای کاش الانم مثل بچگی بزرگترین نگرانیم این بود که وقتی آدامس می خرم عکسش تکراری نباشه...!

12- وقتی این نوشته های سوزناک بعضیا رو می خونم که از رفتن عشقشون دارن پر پر می شن، دلم می خواد برم عشقشونو پیدا کنم، دوتا بزنم تو گوشش، بگم الاغ! داری می کشیش بدبختو! برگرد

13- در تاریخ تنقلات همه جور آدمی داشتیم از آدم نابغه ای که بستنی رو اختراع کرد تا اون آدم ناتوانی که تخمه ژاپنی رو به آجیل اضافه کرد

14- به علت گرانی بانک مرکزی به مناسبت روز مرد کارت های آفرین صد آفرین و هزار و سیصد آفرین همسر خوب و نازنین چاپ کرد

15- پیرمردهای 90 ساله هم توی جمعشون به همدیگه میگن «بچه ها»

16- یه آهنگ توی پلی لیستت هست که همیشه ازش رد میشی اما هیچ وقت پاکش نمی کنی

17- انگیزه چک کردن میس کال ها:

پنج درصد اهمیت کسی / کسانی که تماس گرفتن

95 درصد خلاص شدن از اون آیکون اعصاب خردکردن نشون دهنده میس کال

18- رفته بودیم یه جا مهمونی، صاحب خونه یه دختر ملوس داشت، سه، چهار سالش بود، دیوار راستو می رفت بالا! نازش کردم، بوسیدمش و بهش با لحن بچگونه گفتم: خاله دون، چن سالته عجیییجم؟ اسمتو بهم میگی خانونمه خوججل؟

چند ثانیه تو چشام نگاه کرد، بعدش خیلی جدی گفت: خب مثل آدم حرف بزن ببینم چی میگی...!

19- خواستم خونه عشقو تو قلبت بسازم اما شهرداری مجوز نداد!

20- ینی فک کنم مسوولان یوفا با مسوولان دانشگاه ما هماهنگ کردن که از روز شروع فرجه ها بازی های یورو 2012 رو شروع کنند و اختتامیه اش هم همزمان با اتمام امتحانات ماست.

مراقب باشید بچه ها که من دو سال پیش تو جام جهانی داغون شد امتحانام!

21- این عذاب وجدان گرفتن ها در روزای آخر تعطیلات کاملا نرمال و از علایم سلامتی دانشجویان و دانش آموزان است

22- هر امتحانی سه فاز دارد: فاز فرجه ها که عموما به فنا می رود

فاز ایام امتحانات که عموما به فکر کردن راجع به راه کارهای تقلب می گذرد

فاز بعد از امتحانات که به پاچه خواری اساتید و التماس سپری می شود

23- راوی قصه عاشق دخترک شده بود، قصه را طول می داد تا شاهزاده قصه کمی دیرتر برسد

24- یادمان باشد اگر قاطرمان تنها شد، طلب عشق ز هر کره الاغی نکنیم

25- شما یادتون نمیاد، همین دو ساعت پیش ساعت چهار بود

26- خرخون مجرم نیست، بیمار است. بیایید با خرخون ها مثل بیماران رفتار کنیم...! (ستاد حمایت از بیماری های خیلی خاص)

27- تو «اسم فامیل»، سر غذا دعوامون می شد می رفتیم پیش بزرگ ترها تاییدیه می خواستیم که مثلا شهادت بدن گیلاس پلو داریم یا نه!

موز پلو حتی...!

28- لیوان آب باس شعور داشته باشه وقتی از بیرون میای و پهن زمینی خودش بیاد بگه منو بخور، این دانشمندا چه غلطی می کنند من نمی دونم

29- بچه که بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بودا... خانوم رضایی،

می گفت: شما... ما هم می گفتیم: ما؟

می گفت: بله شما که نزدیک تلویزیون نشستی، یکم برو عقبن تر بشین!

مام می رفتیم عقب. بعد می گفت: یکم عقب تر!

ماهم تا نزدیکای در ورودی می رفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشوننده!

یه همچین اسکلایی بودیم ما...

30- وقتی پنج ثانیه قبل از آلارم موبایل بیدار می شم و اونو خاموش می کنم احساس می کنم بمب خنثی کردم

31- من همه کتابامو دو دور کامل خوندم، تو چطور؟ (ستاد ایجاد وحشت میان دانشجویان در فصل امتحانات)

32- مقدار تعطیلی بیشتر = اتلاف وقت بیشتر

عمرا وقتی تعطیل می شی بشینی درس بخونی

33- ما بچه بودیم یه بازی بود به نام: «همه ساکت بودند ناگهان خری گفت»... صدبرابر پلی استیشن 3 لذت داشت!

34- استاد: وقتی بزرگ شدی چه می کنی؟ شاگرد: ازدواج! استاد: نخیر منظورم اینه که چی می شی؟ شاگرد: داماد! استاد: اوه! منظورم این است وقتی بزرگ شدی چی به دست می آری؟ شاگرد: زن! استاد: بله! وقتی بزرگ شدی برای پدر و مادرت چی می گیری؟ شاگرد: عروسی می گیرم! استاد: پسر جان پدر و مادرت در آینده از تو چه می خوان؟ شاگرد: نوه!

35- در جهان سوم رمز موفقیت پنهان کردن منابع کسب اطلاعاته

Wincenzo Delafonte: وسط میدون تجریش احساس کردم یه مردی تو فاصله 20 متریم زل زده بهم و داره میاد سمتم، منم چشم تو چشم شدم و به مسیرم ادامه دادم، بهم رسیدیم و یهو دستشو کرد تو کیفش و یه کاغذ داد دستم
آگهی کاشت مو بود
اولش خیلی بهم برخورد اما بعدا گفتم طفلکی چقدر منتظر یه کچل بوده که رد شه

36- سیمین: فرقی نداره کسی که باهاش حرف می زنی، پلی تکنیک می خونه یا آزاد از رودهن. از نظر خودش سختگیرترین استادا و بالاترین سطح علمی رو دانشگاه اونا داره

 


|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ : دو شنبه 15 خرداد 1391
نویسنده : writer

نویسنده این مطلب یک مرد است، یک مرد واقعی. بنابراین دارد از همین جا به مجموعه خانم ها (شامل دخترها، خانم ها و خانم های مسن) اعلام جنگ می کند. اینجا واقعیاتی درباره آنها می نویسم و دل خودم و خیلی از مردها را خنک می کنم.

دلم می خواهد به جای یک نویسنده هزار نویسنده به نمایندگی از خانم ها علیه ما مردهای واقعی مطلب بنویسند (البته اگر حرفی برای گفتن دارند) تا نشان بدهم که سیاهی لشگری بیش نیستند و همچنان یک مرد جنگی از صدهزار بیشتر می ارزد. جدی عرض می کنم...

*خانم های راننده به کدام قسمت خودرو بیش از بقیه علاقه مند می باشند؟!

1) آینه ها؛ چون اگر در هنگام رانندگی کوچکترین خدشه ای در ظاهر آنها به وجود آید آنها را آگاه می کند.

2) پخش سی دی؛ چون آهنگ های ملایم آن استرس آنها را در هنگام رانندگی کاهش می دهد.

3) برف پاک کردن؛ چون خودش شیشه را تمیز می کند و نیازی نیست که برای تمیز کردن شیشه هم با همسرشان تماس بگیرند.

4) داشبورد؛ چون انواع و اقسام وسایل و ابزارآلات شخصی و هر آن چیزی که فکرش را هم نمی کنید داخل آن جا می شود.

*هنگامی که یک خانم راننده از داخل آینه مشاهده کند که یک آمبولانس در پشت سرش در حرکت است چکار می کند؟!

1) هول می شود و پایش را می گذارد روی ترمز و آمبولانس هم از عقب به شدت با خودرو او برخورد می کند.

2) جیغ می کشد و کنترل خودرو از دستش خارج شده و بعد از برخورد با خودروهای دیگر به داخل جوی آب و بعد با همسرش تماس می گیرد.

3) خودرو خودش و آمبولانس را وسط خیابان متوقف می کند تا بتواند بیمار داخل آمبولانس را ویزیت کند و یکسری دارو گیاهی و دوای خانگی برایش تجویز کند.

4) در حال حرکت فرمان را ول می کند و برای بهبودی بیمار داخل آمبولانس دست به دعا برمی دارد.

*یک خانم راننده برای پارک دوبله چکار می کند؟!

1) پس از شکستن چراغ عقب خودروی جلویی و چراغ جلوی خودروی عقبی به وسیله سپر ماشینش، با همسرش تماس می گیرد.

2) آنقدر منتظر می ماند تا راننده یکی از دو خودرو بیاید و ماشینش را بردارد.

3) به مخترع ماشین فحش می دهد که چرا ماشین را طوری اختراع نکرد که از بغل هم راه برود تا بشود با آن بین دو خودرو به راحتی پارک کرد.

4) از یک مرد عابر می خواهد که خودرو را برایش پارک کند.

*اولین اقدامی که یک خانم راننده بعد از تصادف انجام می دهد چیست؟!

1) جیغ کشیده و بیهوش می شود.

2) با شوهرش تماس می گیرد.

3) می گوید: «آخ ببخشید می خواستم ترمز بگیرم اشتباهی گاز دادم»

4) اول به خاطر سالم ماندنش یک دیگ شله زرد نذر می کند بعد هم عهد می کند که دیگر پشت رل ننشیند.

*شما به عنوان یک مرد اگر خانم تان گواهینامه رانندگی اش را بگیرد و بخواهد که با خودروی شما رانندگی کند چه کار می کنید؟!

1) وقتی که او سوار خودرو می شود گوشی موبایل تان را خاموش می کنید.

2) کلا برای همیشه گوشی موبایل تان را خاموش می کنید.

3) اصلا گوشی و سیم کارت تان را باهم می برید می فروشید.

4) گوشی و سیم کارت و خودروتان را یکجا می فروشید و بعد هم خانم تان را طلاق می دهید.

 


|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ : دو شنبه 15 خرداد 1391
نویسنده : writer

-  تنها کسی که آهنگ پیشواز ایرانسل رو دوست داره خود صاحب خطه!

*****


2- تو جاده، پمپ بنزین همیشه سمت مخالفه!

*****



4-  روزی که به یه شماره احتیاج داری، دیروزش کارت یارو رو انداختی دور!

*****



5- بدجاترین لامپ خونه زودتر از همه می سوزه!

*****



6-  همیشه آخرین آجیل (بادوم، قندق، تخمه...) باقی مونده تو ظرف تلخه و تمام لذت خوردن رو کوفتت می کنه

*****



7-  مورفی پاک کن تو دبستان:

یه پاک کن هیچوقت تموم نمی شد. یا گم می شد، یا تیکه تیکه!

*****



7- مورفی خاله ریزه:

همیشه در بدترین موقع ریزه میزه می شد!

*****



8- دکمه روشن کنترلو 20بار میزنی تلویزیون روشن نمی شه!

عصبانی میشی، دوبار پشت سر هم محکم فشار میدی روشن میشه دوباره خاموش میشه...

*****



9- هر «کامپیوتری» که بفهمه کاربرش عجله داره یا هنگ می کنه یا یه جور دیگه حال کاربرش رو می گیره

*****



10- ابروتو که خراب می کنی شش سال طول می کشه تا جاش دربیاد!

*****



11- مورفی دخترونه:

شوهر چیز مزخرفی است

مگر آنکه پیدا شود!

*****



12- ظریف ترین دخترها گردن کلفت ترین برادرها را دارند!

*****


|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
آخرین مطالب

/
مراقب باشید تو این جنگل مطالب گم نشید.این یه عکس از سرزمینمونه. اینجارو به دوستاتون معرفی کنید. محمد حسین حیدری فرد اهل زنجان محله ی انصاریه در خدمتتونم.:)